- تار کردن
- تاریک ساختن، کدر کردن تعرض کردن
معنی تار کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- تار کردن
- تاریک کردن، تیره ساختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناتوان ساختن، ضعیف کردن کسی را
مو را با شانه خار کردن، از هم جدا کردن موهای ژولیده
تاختن حمله کردن تعرض کردن
گرم کردن، بسلامتی نوشیدن
آماده ساختن، مهیا کردن
قرین کردن، موافق کردن، همراه کردن
شکار کردن
به کاری پرداختن، به کاری مشغول بودن، به کار بستن، به جا آوردن، جنگ کردن، کارزار کردن، عمل کردن
Work, Labor
trabalhar
arbeiten
pracować
трудиться , работать
працювати , працювати
trabajar
travailler
lavorare
werken
श्रम करना , काम करना
bekerja
劳动 , 工作
çalışmak
kufanya kazi
ทำงาน , ทำงาน
কাজ করা
کام کرنا , کام کرنا