جدول جو
جدول جو

معنی تار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تار کردن
تاریک کردن، تیره ساختن
تصویری از تار کردن
تصویر تار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تار کردن
(ضَم م / ضَ)
تیره ساختن. تاریک ساختن. کدر کردن. بدون روشنی نمودن. رجوع به تار شود، تاراندن. رمانیدن. ترسانیدن. پراکندن و متفرق ساختن: تار کردن مرغی را. کبوترها را تار کردن. رجوع به تاراندن شود
لغت نامه دهخدا
تار کردن
تاریک ساختن، کدر کردن تعرض کردن
تصویری از تار کردن
تصویر تار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
به کاری پرداختن، به کاری مشغول بودن، به کار بستن، به جا آوردن، جنگ کردن، کارزار کردن، عمل کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیار کردن
تصویر تیار کردن
آماده ساختن، مهیا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زار کردن
تصویر زار کردن
ناتوان ساختن، ضعیف کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خار کردن
تصویر خار کردن
مو را با شانه خار کردن، از هم جدا کردن موهای ژولیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاز کردن
تصویر تاز کردن
تاختن حمله کردن تعرض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاو کردن
تصویر تاو کردن
گرم کردن، بسلامتی نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یار کردن
تصویر یار کردن
قرین کردن، موافق کردن، همراه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یار کردن
تصویر یار کردن
((کَ دَ))
همراه نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
((کَ دَ))
عمل کردن، به جا آوردن، به کاری پرداختن، تأثیر کردن، کارگر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیر کردن
تصویر تیر کردن
((کَ دَ))
نشان کردن، هدف قرار دادن، کسی را تحریک کردن، به کاری واداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تور کردن
تصویر تور کردن
شکار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
Work, Labor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
travailler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
일하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
কাজ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
ทำงาน , ทำงาน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
kufanya kazi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
çalışmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
働く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
劳动 , 工作
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
לעבוד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
pracować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
bekerja
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
श्रम करना , काम करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
werken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
lavorare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
trabajar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
працювати , працювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
трудиться , работать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
arbeiten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
trabalhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کار کردن
تصویر کار کردن
کام کرنا , کام کرنا
دیکشنری فارسی به اردو